اختلال افسردگی بالینی، یکی از جدیترین و پایاترین اختلالهای روحی و روانی است که میتواند روی تمام جنبههای زندگی شخص مبتلا تأثیر بگذارد.
اثرات افسردگی بر روابط خانوادگی چیست؟
تأثیر افسردگی بالینی بر کیفیت روابط خانوادگی
در مطالعهای علمی که در سال ۲۰۱۶ در مجلهی Issues in Mental Health Nursing چاپ شد، مشخص شد خانوادههایی که با یک عضو مبتلا به افسردگی حاد سروکار دارند، اغلب درگیر اختلالهای روحی و روانی متعددی میشوند. احساساتی که اعضای خانواده تجربه میکنند، عموما از خستگی، کلافگی مفرط و عذاب وجدان شروع شده و به اضطراب و ناآرامی ذهنی منجر میشود. در مواقعی، این احساسات به قدری شدید ابراز میشوند که همراهی و حفظ ارتباط با فرد مبتلا به افسردگی بالینی برای سایر اعضای خانواده بسیار دشوار و حتی ناممکن میشود.
در این شرایط، شناسایی و درک ماهیت افسردگی و تأثیرات منفی که روی کیفیت زندگی فرد مبتلا و اطرافیان میگذارد به بهتر مدیریت کردن وضعیت کمک میکند. بنابراین، اعضای خانواده نباید نقش مهم تحقیق، مطالعه و کسب اطلاعات صحیح و دقیق درباره افسردگی بالینی را دست کم بگیرند. فراموش نکنید که پیدا کردن بهترین راه برای بهبود روابط خانوادگی و درمان افسردگی فرد مبتلا در گروی همکاری و همدلی اعضای خانواده در این مسیر پرپیچوخم است. شناخت واقعیت افسردگی بالینی به اعضای خانواده کمک میکند تا با ذهنی باز، روحیهای قوی و رفتاری مهربانانه و سرشار از امیدواری به مسیر بهبود قدم بگذارند.
افسردگی در خانوادهها معمولا به دو شیوه بروز پیدا میکند: گاهی والدین درگیر افسردگی بالینی هستند و فرزندان باید در راستای افزایش آگاهی دربارهی علائم این اختلال تلاش کنند و گاهی فرزندان در دام افسردگی میفتند و به آگاهی بیشتر والدین نیاز پیدا میکنند. نکتهی مهم در این خصوص، تأثیر شدیدتری است که افسردگی والدین روی کیفیت زندگی فرزندان میگذارد. در ادامه، این موضوع را عمیقتر مورد بررسی قرار میدهیم.
افسردگی والدین چه تأثیری بر روحیه فرزندان میگذارد؟
یک نمونه از رفتارهای والدین مبتلا به افسردگی که میتواند به فرزندان آسیبهای جدی وارد کند، تمایل شدید به دوری گزیدن از اجتماع است. بروز این تمایل یکی از بارزترین نشانههای ابتلا به افسردگی در بزرگسالان است و هنگامی که در والدین پدیدار شود، بر نحوهی برقراری ارتباط فرزندان با دیگران تأثیر منفی میگذارد. والدین نخستین الگوهای فرزندان برای فراگیری شیوههای برقراری روابط درخور در جامعه هستند. بنابراین، والدینی که در اثر ابتلا به افسردگی بالینی میل بسیار اندکی به برقراری ارتباط در محیط خارج از خانه دارند، نمیتوانند از فرزندان خود توقع برقراری روابط سالم اجتماعی داشته باشند.
آسیب دیگری که ممکن است در اثر ابتلای والدین به افسردگی بالینی به فرزندان وارد شود، نادیده گرفتن نیازهای اساسی آنها است. معمولا افرادی که از سطوح شدیدی از افسردگی بالینی رنج میبرند، در گذر زمان نسبت به رعایت بهداشت فردی و برطرفسازی نیازهای اساسی، همچون خوردن و خوابیدن به اندازهی کافی، بیتوجه میشوند. بروز این رفتارهای منفی در والدین، نه تنها به سلامت جسمی و روحی خودشان آسیب جبرانناپذیر وارد میکند، بلکه میتواند رسیدگی به نیازهای اولیه فرزندان را هم به میزان قابلتوجهی دشوار سازد. عدم تعادل روانی و غیرقابل پیشبینی بودن رفتارهای والدین مبتلا به افسردگی بالینی، سلامت روحی و روانی فرزندان را تهدید میکند.
بدیهی است که فرزندان حین بزرگ شدن به حمایت عاطفی والدین و حضور فیزیکی آنها در لحظات حساس زندگی احتیاج دارند. حال اگر والدین به خاطر درگیر بودن با افسردگی بالینی درماننشده قادر به حمایت از فرزندانشان نباشند، آنها دچار احساس کمبود شدیدی میشوند که از توهم ناکافی بودن برای والدینشان نشأت میگیرد. متأسفانه ترامای حاصل از احساس ناکافی بودن در فرزندان به قدری جدی است که اگر به موقع درمان نشود، میتواند به صورت نسلی ادامه پیدا کند. این پدیده همچنین ممکن است به فرزندان احساس تنهایی شدید را القا کند و فرصت بچگی کردن و داشتن تجربیات دلگرمکننده در دوران کودکی را از آنها بگیرد.
در کنار آسیبهایی که به آنها اشاره شد، یافتههای علمی در حیطه روابط خانوادگی نشان دادهاند که مبتلا بودن والد/والدین به افسردگی بالینی، در صورت درمان نشدن، میتواند احتمال ابتلای فرزندان به افسردگی در سنین بالاتر را به میزان قابلتوجهی افزایش دهد. مطالعههای صورت گرفته روی نومادران مبتلا به افسردگی هم نشان داده که نوزادان این مادران، نسبت به سایر نوزادان، بیشتر و شدیدتر گریه میکنند.
افسردگی فرزندان چه تأثیری بر روحیه والدین میگذارد؟
از طرفی، توجه بیشتر والدین به نیازهای فرزند مبتلا به افسردگی بالینی ممکن است حسادت سایر فرزندان را برانگیزد. معمولا سایر فرزندان، مخصوصا در سنین پایین، متوجه دلیل توجه بیشتر والدین به یکی از خواهران یا برادرانشان نمیشوند و آن را تبعیض تلقی میکنند. در چنین شرایطی، داشتن مکالمههای سرگشاده و دقیق با فرزندان در رابطه با موضوع افسردگی، میتواند جلوی وقوع سوءتفاهمهای احتمالی را بگیرد.
تعادل برقرار کردن میان ابعاد مختلف زندگی، با وجود فرزندانی که از افسردگی بالینی رنج میبرند برای والدین بسیار چالشبرانگیز است. آنها اغلب بار سنگینی را روی دوش خود احساس میکنند که با وجود اضطراب، نگرانی و ترس از آسیب دیدن فرزندانشان مدام سنگینتر هم میشود. هنگامی که فرزندان از افسردگی رنج میبرند، والدین عموما عملکردشان را با معیارهای بسیار سختگیرانه میسنجند و اگر مطابق با انتظاراتشان ظاهر نشوند، خود را بیرحمانه سرزنش میکنند. این باعث میشود انرژی بسیار زیادی از والدین گرفته شود و گهگاه آنها را از انجام سادهترین فعالیتها عاجز کند.
در وهله اول، بهترین راهکار برای مقابله با این احساسات منفی، درک صحیح پدیدهی افسردگی و کسب آگاهی از میزان شیوع آن است. بسیاری از کودکان و نوجوانان درگیر افسردگی میشوند، آنچه معمولا از آن غافل میمانیم این است که افسردگی به شیوهها و شدتهای مختلف در هر شخص بروز پیدا میکند. افسردگی در کودکان و نوجوانان معمولا به شکل کجخلقی و پایین آمدن آستانه تحمل پدیدار میشود. اگر فرزندی مبتلا به افسردگی بالینی دارید، سعی کنید با او رفتار ملایمتری داشته باشید و مدام به دنبال تصحیح اشتباهات و گوشزد کردن خطاهایش نباشید.
نکته مهم دیگر، پرهیز از القای احساس عذاب وجدان به فرزندان است. بسیاری از کودکان و نوجوانان هیچ توجیهی برای احساسات منفی که تجربه میکنند ندارند و از پاسخ دادن به پرسشهایی که از آنها طلب توضیح میکنند بازمیمانند. بنابراین، لازم است که والدین در راستای ایجاد فضایی امن برای ابراز آزادانه احساسات تلاش کنند تا فرزندان احساس جدا افتادن از دیگران را نداشته باشند و بتوانند با صحبت کردن درباره اختلال افسردگی، راهکارهایی برای درمان آن پیدا کنند. به خاطر داشته باشید که افسردگی پیچیدگیهای بسیاری دارد و به صرف مثبتنگری و امیدواری نسبت به آینده درمان نمیشود. درمان افسردگی بالینی، همدلی، مهربانی و درک تمام اعضای خانواده را میطلبد.
چگونه با افسردگی یکی از اعضای خانواده کنار بیاییم؟
بهترین کاری که اطرافیان یک شخص مبتلا به افسردگی بالینی میتوانند بکنند، پرهیز از قضاوت کردنهای بیجا و بیمورد است. معمولا کسانی که خود درگیر افسردگی بودهاند، اهمیت داشتن رفتاری عاری از هر گونه قضاوت با افراد افسرده را به خوبی درک میکنند. داشتن رفتار درست با افراد افسرده باعث برقراری اعتماد متقابل میشود و به آنها اجازه میدهد تا بدون ترس از قضاوت شدن احساسات خود را ابراز کنند و مسیر بهبودی را با سرعت بیشتری بپیمایند.
سعی کنید تا جای ممکن شنونده خوبی باشید. در بیشتر مواقع، فرد مبتلا به افسردگی بالینی نیاز به شنوندهای خوب دارد که مدام حرفهایش را قطع نکند و ذهن بازی برای پذیرش افکارش داشته باشد. فراموش نکنید که شنوندهی خوبی بودن لزوما به معنای گوش دادن و تلاش برای ارائه پیشنهادات و توصیههایی برای بهبود نیست. گاهی فقط لازم است به حرفهای طرف مقابل گوش دهید و او را تا جایی همراهی کنید که احساس تنهایی نکند.
به خاطر داشته باشید که به دنبال مقصر نگردید، حتی اگر اعتقاد دارید فرد افسرده خود مقصر وقوع تمام اتفاقاتی بوده است که به افسردگی بالینی منجر شده است. پیدا کردن مقصر هیچ کمکی به بهبود افسردگی نمیکند. از گفتن جملههای انگیزشی توخالی مانند «کافی است خودت بخواهی درمان شوی» یا «چرا مثبتنگری را امتحان نمیکنی؟» به فرد مبتلا به افسردگی بالینی به شدت خودداری کنید. این جملهها در ظاهر زیبا به نظر میرسند، اما درک و عملی کردن آنها برای فرد افسرده معمولا ناممکن به نظر میرسد و میتواند او را از ادامهی روند درمان ناامید کند.
مرور کلی
افسردگی بالینی، نه تنها فرد مبتلا، بلکه اطرافیان نزدیکش را تحت تأثیر قرار میدهد. معمولا اعضای خانواده متحمل احساساتی مانند عذاب وجدان، شکستخوردگی و ناامیدی میشوند و حتی ممکن است خود به اختلالهای روحی و روانی مبتلا شوند. در این مسیر، آنچه اهمیت بسیار دارد، کسب آگاهی دربارهی نحوه بروز افسردگی و چگونگی برخورد با افراد مبتلا به افسردگی است. اگر در خانواده تان شخصی به افسردگی بالینی مبتلا است، شنونده خوبی باشید و سعی کنید با ذهنی باز و عاری از هر گونه قضاوت با او ارتباط برقرار کنید.